اشعار اهلبيت عليهم السلام

ساخت وبلاگ
اشعار رحلت حضرت رسول اکرم(ص) – حسن لطفی   بسكه از آه، دل شعله ورت مي سوزد با تماشاي تو قلب پدرت مي سوزد   اي جگر گوشه ي من شعله مزن بر جگرم جگرم سوخت ز بسكه جگرت مي سوزد   زودتر از همه پيش پدرت مي آيي زودتر از همه شمع سحرت مي سوزد   بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد بعدمن واي كه پا تا به سرت مي سوزد   زير پرهاي تو آرام گرفتم بابا حيف از شعله ي در بال و پرت مي سوزد   گاه در كوچه اي از درد زمين مي افتي گاه از ضرب كسي چشم ترت مي سوزد   گاه يك نقش به يك روي تو جا مي گيرد گاه يك زخم به روي دگرت مي سوزد   گاه در پشت در خانه ي خود مي نالي چشم وا مي كني و دورو برت مي سوزد   يك طرف دست تو در پاي علي مي شكند يك طرف دختركت پشت سرت مي سوزد   از صداي تو در آن شعله علي مي فهمد كه اگر فضه نيايد پسرت مي سوزد   حسن لطفی   ********************   اشعار رحلت حضرت رسول اکرم(ص) – علیرضا خاکساری   حس میکنم رفتار تو تغییر کرده این روزها کردار تو تغییر کرده   هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من می آیی و گفتار تو تغییر کرده   یک فاطمه میگویی و دلشوره دارم چون نحوه ی دیدار تو تغییر کرده   چیزی شده ای سایه ی روی سر من؟ م اشعار اهلبيت عليهم السلام...
ما را در سایت اشعار اهلبيت عليهم السلام دنبال می کنید

برچسب : اشعار رحلت حضرت رسول,اشعار رحلت حضرت زینب,اشعار رحلت حضرت رسول اکرم, نویسنده : karbala1391a بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 20:04

اشعار رحلت حضرت رسول(ص) - مسعود اصلانی   داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم    یا ایّها الرّسول بدون دعای تو از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم   یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم   بی حب خاندان تو در خانه ی کرم جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم   ما امت توأیم و علی هم کنار توست   آیینه ات نبود نمایان نمی شدیم   ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم ور نه شبیه نم نم باران نمی شدیم   هم ناله های امشب مولای امتیم ما سوگوار رحلت بابای امتیم   در جان مسلمین چو آذر گذاشتند بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند   آه از نهاد اهل ولایت بلند شد بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند   آقای من بزرگ قبیله ز داغ تو بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند   هستی گریست تا نوه هایت رسیده و با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند   تو باغبان امتی و جای اجر تو یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند   با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند   در کوچه ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست    مسعود اصلانی   *******************   اشعار رحلت حضرت رسول اکرم(ص) - مجتب اشعار اهلبيت عليهم السلام...
ما را در سایت اشعار اهلبيت عليهم السلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karbala1391a بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 20:04

اشعار شهادت حضرت امام حسن(ع) –  محمد حسین مهدی پناه   دلا دربون دربار حسن باش خدا یارت میشه یار حسن باش دو ماهه که عزادار حسینی یه امشب رو عزادار حسن باش ** با تو زیبام و بی تو غرق زشتی بگو امشب مدینه ام رو نوشتی الهی پیر بشیم با روضه ی تو ای آقای جوونای بهشتی! ** شما لب تر کنی ما سر میاریم برا یاری تو لشکر میاریم الهی یاحسن روزی بیاد که ما از غربت بقیع و در بیاریم ** دل عاشق که بی دلبر نمیشه گداییم و از این بهتر نمیشه چِشی که بر تو گریه کرده باشه دیگه کور وارد محشر نمیشه   محمدحسین مهدی پناه برگرفته از وبلاگ حسینیه   ********************   اشعار شهادت حضرت امام حسن(ع) –  مهدی رحیمی   باد مانده به علی سر بزند یا نزند چه کند؟ حلقه بر این در بزند یا نزند   تا نریزد در این خانه مردد شده دل طرف بیت علی پر بزند یا نزند   میخ از باب توسل  وسط در مانده دست بر پهلوی مادر بزند یا نزند   حسن از کوچه چهل سال به خود می گوید حرف ها را به برادر بزند یا نزند   دست بالا برود چونکه به روی مادر روضه برپاشده، دیگر بزند یا نزند   زهر تلخ است ولی با دل و جان می نوشی جعده در ظرف تو شکّر بزند یا نزند   مانده اشعار اهلبيت عليهم السلام...
ما را در سایت اشعار اهلبيت عليهم السلام دنبال می کنید

برچسب : اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام, نویسنده : karbala1391a بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 20:04

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) - حسن لطفی   ناله اي بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به در وامانده   باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده   دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده   جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده   مادرش چشم براه است كه آبش بدهند ولي از حرمله آنجا به تماشا مانده   شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده   دختري مي دود و دامن او مي سوزد رد يك پنجه به رخسار مهش جا مانده   اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم آن طرف بر سر نيزه سر سقا مانده   حسن لطفی   **********************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)   ای که اعضای تو از زهر جفا می لرزد با زمین خوردن تو ارض خدا می لرزد   بارها پا شدی و باز به خاک افتادی با زمین خوردن تو عرش خدامی لرزد   به خدا ناله تو کی به مدینه برسد خواهرت تا شنود آه تو را می لرزد   پسرت آمده و روی تو را می بوسد لحن غمبار جواد ابن رضا می لرزد    جگرت سوزد و رویت به کبودی بزند پلک چشمان تو اینگونه چرا می لرزد   به روی خ اشعار اهلبيت عليهم السلام...
ما را در سایت اشعار اهلبيت عليهم السلام دنبال می کنید

برچسب : شعر شهادت امام رضا ع لطیفیان, نویسنده : karbala1391a بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 20:04